جدول جو
جدول جو

معنی ممکن شدن - جستجوی لغت در جدول جو

ممکن شدن
پا بر جا شدن دست دادن بر قرار شدن پا بر جا گردیدن ثبات یافتن
تصویری از ممکن شدن
تصویر ممکن شدن
فرهنگ لغت هوشیار
ممکن شدن
میسر شدن، امکان یافتن، مقدور شدن، عملی شدن، به حقیقت پیوستن، محقق شدن
فرهنگ واژه مترادف متضاد

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از مصون شدن
تصویر مصون شدن
مصون گشتن پاسته گشتن پا ساده شدن محفوظ شدن
فرهنگ لغت هوشیار
منبلیدن انکار کردن} ایشان منکر شدند و بر کفر خویش اصرار نمودند) (کشف الاسرار 525: 2)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ملکه شدن
تصویر ملکه شدن
راسخ شدن صفتی در نفس: (ملکه شدن آن حالت باطن را بر وجهی که زوال نپذیرد) (اوصاف الاشراف. 10)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ممهد شدن
تصویر ممهد شدن
پهن شدن گسترده شدن، آماده شدن مهیا گردیدن: (و اگر کسی هر دو طرف ممهد شود که هم دوستان عزیز و شاکر تواند داشت و هم از دشمنان غدار و مخالفان مکار دامن در تواند چید بکمال مراد و نهایت آرزو برسد) (کلیله. مصحح مینوی. 237)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ملون شدن
تصویر ملون شدن
رنگین شدن، رنگارنگ شدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مماس شدن
تصویر مماس شدن
ساییده شدن، تلاقی کردن: (... تا تادیه کند هوایی را که ایستاده است اندر تجویف صماخ و مماس او شود و بدان عصب پیوند دو بشنود) (چهار مقاله. 12)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از معین شدن
تصویر معین شدن
هر نیزیدن، تعیین شدن، بر قرار شدن، معلوم شدن، آشکار گردیدن: (... تا خادم نیکبخت معین شود) (اوصاف الاشراف. 9)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مطمئن شدن
تصویر مطمئن شدن
اطمینان یافتن خاطر آسوده شدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ممزق شدن
تصویر ممزق شدن
پاره شدن شکافتن
فرهنگ لغت هوشیار
مانیسته شدن باشید گشتن ماندگاه شدن زیستگاه شدن محل سکونت شدن: وانحاء مملکت که بخطوات اقدام جائره خراب و بائر گشته بود بیمن اعتنا و استعمار او معمور و مسکون شده
فرهنگ لغت هوشیار
زیوریدن آراسته شدن زینت یافتن آراسته شدن: ولکن تا دفتر بالفاظ ایشان مزین شود
فرهنگ لغت هوشیار
آمیختن آمیخته شدن ترکیب شدن آمیخته گردیدن: در یکی شخص مرکب شده سبحان الله اینت بیحد کرم و لطف وبزرگی و شرف. (سنائی)
فرهنگ لغت هوشیار
گریفتن تنوییدن استوار شدن پا برجا گشتن: شده محکم بشمشیر تو بنیاد مسلمانی که شمشیر تو در ملت پناه هر مسلمان شد، (معزی)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مامون شدن
تصویر مامون شدن
در پناه بودن در زنهار بودن در زنهار بودن، امن شدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ساکن شدن
تصویر ساکن شدن
مستقر شدن، جای گرفتن
فرهنگ لغت هوشیار
جایگیر شدن جای گزیدن جای گیر شدن جای گزیدن ثابت ماندن: بر سریر ملک و سلطنت متمکن شد، دارای مکنت و مال شدن، توانا شدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ملکه شدن
تصویر ملکه شدن
((~. شُ دَ))
بسیار خوب و دقیق در یاد و حافظه ماندن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از منکر شدن
تصویر منکر شدن
زیرش زدن
فرهنگ واژه فارسی سره
ثروتمندشدن، دارا شدن، توانگر شدن، مستقر شدن، جای گرفتن، مقیم شدن، متمکن ماندن، توانمند شدن
فرهنگ واژه مترادف متضاد
تصویری از مطمئن شدن
تصویر مطمئن شدن
Ascertain, Clinch
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از ساکن شدن
تصویر ساکن شدن
Dwell
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از مطمئن شدن
تصویر مطمئن شدن
averiguar, garantir
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از ساکن شدن
تصویر ساکن شدن
жить
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از ساکن شدن
تصویر ساکن شدن
wohnen
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از مطمئن شدن
تصویر مطمئن شدن
feststellen, absichern
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از مطمئن شدن
تصویر مطمئن شدن
ustalać, zapewniać
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از ساکن شدن
تصویر ساکن شدن
жити
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از مطمئن شدن
تصویر مطمئن شدن
устанавливать , закрепить
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از ساکن شدن
تصویر ساکن شدن
mieszkać
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از مطمئن شدن
تصویر مطمئن شدن
встановлювати , гарантувати
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از ساکن شدن
تصویر ساکن شدن
居住
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از مطمئن شدن
تصویر مطمئن شدن
vaststellen, verzekeren
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از ساکن شدن
تصویر ساکن شدن
habitar
دیکشنری فارسی به پرتغالی